تحلیلی از نوع دیگر درباره ترورهای نخبگان سوریه
طرفداران حقوق بین الملل درباره این استدلالات حقوقی چه جوابی دارند؟
یکی از پیچیدگی های فتنه سوریه آن است که در عرصه میدانی، گروه های مسلح تکفیری با تمام توان مشغول به انجام قتل های فجیع آن هم با توجیهات شرعی هستند و از طرف دیگر، روکش سیاسی این گروه ها در اروپا هم با استناد به حقوق بین الملل و مانند آن، توجیه این قتل و کشتارها را به عهده گرفته است. رسانه های غربی-عربی هم هر کدام با توجه به نوع مخاطبین خود، بخشی از این توجیهات را برجسته می کنند. خصوصا که در پس تمام این صحنه ها هم اسرائیل، مشغول گرفتن ماهی های درشت از آب گل آلود عرصه سوریه است. در همین زمینه می توان به ترور چندی پیش متفکر مغز برنامه موشکی سوریه، دکتر زغیب که به کشته شدن او و خانواده اش منجر شد یا ترور مسئولین بلندپایه نظامی و امنیتی سوریه اشاره کرد. بررسی این توجیهات از منظر حقوق بین الملل و هم چنین تحلیل پشت پرده این قبیل ترورها، کاری است که «لیلی نقولا رحبانی» در مقاله خود در پایگاه خبری «البدیع» انجام که ترجمه* کامل آن را می خوانیم:
اخیراً در سخنان مقامات دولت های غربی و سازمان های حکومتی غیرحکومتی بین المللی، به شکل فزاینده ای شاهد ابراز نگرانی و محکومیت و انتقادات شدیدی درباره عملیات نظامی ارتش سوریه هستیم که طی آنها گفته می شود نیروهای نظامی سوری در عملیات های نظامی، افراد غیر نظامی را هدف قرار می دهند و اینکه دولت سوریه توانایی مراقبت از شهروندانش را ندارد. و جالب اینجاست که هیچ گونه محکومیتی از سوی آنها در برابر ترور دانشمند سوری، دکتر نبیل زغیب و همسر و فرزندانش، و قبلتر، ترور فرزند مفتی سوریه «شیخ حسون» دیده نمی شود. بعد از انتشار گزارشاتی که نشان می دهد شهروندان سوری تنها به سبب گرایشات مذهبی و دینیشان از طرف گروه های مسلح سر به نیست شده اند هم باز، محکومیت و انتقادی از طرف غربی ها مشاهده نمی شود.
اصل اولی و اساسی حقوق بین الملل، یا آنچه به «قانون درگیری های مسلحانه»، معروف است، همان اصل لزوم تفاوت قائل شدن بین افراد نظامی و غیرنظامی است. این قانون، کشتن عمدی افراد غیرنظامی توسط طرف های درگیر و اینکه مردم غیر نظامی-بدن توجیه ضروری نظامی- دچار رنجها و دشواری های بشری شوند را ممنوع کرده است و ذکر کرده است که در غیر این صورت، این کارها جنایت جنگی و تجاوزی بزرگ محسوب می شود که باید مورد پیگرد حقوقی و قضایی قرار گیرد.
بنا بر آنچه ذکر شد، ترور دانشمند سوری و خانواده اش و همینطور کشتن افراد غیر نظامی –از طرف هر کس رخ دهد- جنایت جنگی شمرده می شود و باید مورد پیگیرد قرار گیرد؛ اما اگر کشتار به قصد از بین بردن کامل یک گروه معین باشد، از نظر حقوقی، «جنایت بر علیه بشریت» شمرده می شود و حتی می تواند -اگر نیت عامدانه در آن کشف شود- از نظر حقوقی «کشتار دست جمعی» به حساب بیاید.
همچنین گفتنی است که ترور مسئولین امنیتی سوریه با ترور روشنفکران و اساتید دانشگاه های سوریه تفاوت دارد. به این علت که اینها از شهروندانی هستند که نباید از جانب طرفهای درگیر، هدف قرار بگیرند چراکه مطابق حقوق بین الملل مصونیت دارند. ممکن است کسی اشکال کند که ترور دکتر زغیب از این جهت رخ داد که او یکی از متخصصان برنامه موشکی در مرکز پژوهش های علمی وزارت دفاع سوریه بود و دکترای مهندسی موتورهای موشکی و هدایت آنها داشت، از همین رو ترور او جرم محسوب نمی شود. اما این استدلال، مردود است، آن هم با توجه به نکات زیر:
اولاً : تروری که رخ داد، موجب کشته شدن کامل یک خانواده غیر نظامی -یعنی همسر و فرزندان دکتر زغیب- شد، و این، از نظر حقوق بین الملل ممنوع است به این دلیل که هدف قرار دادن عـمدی افراد غیر نظامی، جنایت جنگی محسوب می شود که حقوق بین الملل برایش مجازات خاصی تعیین کرده است. همنچنین، پروتکل اول الحاقی موافقتنامه های ژنـو در سال 1977 پیرامون حقوق مدنی می گوید که «هر کس که در عملیات جنگی حضور ندارد [رزمنده نیست] غیر نظامی محسوب می شود.» این همان تعریفی است که ارتش ایالات متحده آمریکا نیز از آن استفاده می کند. پروتکل اول اضافه می کند: «اگر در موردی شک وجود داشته باشد که آیا فـردی نظامی هست یا نه، در اینصورت آن فرد، غیر نظامی محسوب می شود.»
ثانیاً: آنچه که [در قوانین بین الملل] کشتن غیر نظامیان را مجاز اعلام می کند فقط همان اصل «ضرورت نظامی» است، یعنی اینکه این اقدامات نظامی غیر معمول، «سهم قابل توجهی در کار جنگ» داشته باشد.[در این حالت خاص، کشتن غیرنظامیان، جنایت جنگی محسوب نمی شود]. [1]
حال با توجه به اینکه ارتش سوریه از موشک در درگیریهایش با گروه های مسلح استفاده نمی کند، پس در این صورت «ضرورت نظامی»ای وجود نداشته که کشتن دکتر زغیب و همراهان غیر نظامی اش[یعنی خانواده اش] را توجیه کند. اما می توانیم درنظر بگیریم که حقیقت ماجرا اصلا چیز دیگری است و آن این است که سبب کشتن وی فاش شدن این خبر باشد که موشک های سوریه می توانند به تمام نقاط اسرائیل برسند و موشکهایی که حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه شلیک کرد و تا «حیفا» و «مابعد حیفا» رسید [2] و موشک های پیشرفته سوری بودند. پس در این صورت می بینیم که کشتن او یک ضرورت نظامی اسرائیلی بوده نه سوری!
ثالثا: این ادعا که دکتر زغیب مسئول برنامه موشکی در وزارت دفاع سوریه بوده است نیز ترور وی را توجیه نمی کند چرا که مطابق حقوق بشر فقط اگر فردی در «اقدامات خصمانه مشارکت مستقیم داشته باشد» از حمایتی که قانون بین الملل برایش مقرر کرده محروم می شود، اما مشارکت «غیر مستقیم» در اقدامات خصمانه ای که ذیل فعالیت های جنگی عمومی یکی از طرفین می گنجد ولی «ضرر مستقیم»ی به طرف مقابل نمی زند، موجب سلب حمایتی که حقوق بین الملل بیان کرده است نمی شود.
در هر حال، آنچه در سوریه رخ می دهد-یعنی هدف قرار دادن عمدی غیرنظامیان و دانشمندان سوری و نخبگان سوریه و ...- مطابق حقوق بین المللی، جنایت جنگی محسوب می شود.
در کل، نه تنها محکوم نکردن ترور نخبگان سوریه توسط کشورهای اروپایی و آمریکا قابل فهم و واضح به نظر می رسد بلکه در سایه تلاش آنها، کشتن هر اندیشه عربی که احتمال بروز داشته باشد و هر دانشمندی که انحصار اسرائیل در علم و آگاهی و فن آوری را تهدید کند نیز طبیعی به نظر می رسد. و این همان مسئله ای است که قبلاً در ترور دانشمندان و نخبگان عـراقی و ایرانی آن را دیده بودیم. اما آنچه غیر قابل درک است، سکوت سازمان های غیردولتی مانند سازمان عفو بین الملل و صلیب سرخ جهانی است و همین طور سکوت کسانی که به صورت فعال در پیشرفت قوانین بین الملل در زمینه جلوگیری از کشتار غیرنظامیان فعالیت می کردند و به این تلاششان آن مباهات هم نموده و تصاویر آن را در رسانه ها و اینترنت منتشر کردند.
در خاتمه، فقط یک جمله می توان گفت که در این کشتار گسترده و هدفمند روشنفکران بی گناه و نخبگان، و در نابودی سیستماتیک هر چیزی که بتواند سطح علمی و تکنولوژی کشورهای اسلامی را بالا ببرد، باید دنبال سرانگشت اسرائیلی ها بود.
1-البته باید توجه کرد که در تدوین این قبیل قوانین، قدرت های بزرگ خصوصا آمریکا دخالت تام داشته اند و سعی کرده اند در برخی جزئیات و ظرایف، امکان ارتکاب جنایت های خود و یا توجیه آنها را ایجاد کنند. مثلا طبق همین بند فوق الذکر، آمریکا می تواند جنایت جنگی ضد بشری بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی که چندین هزار انسان بی گناه را کشته و صدها هزار نفر را در همان نسل و نسلهای آینده، با مکشلات جدی جسمانی مواجه کرده توجیه کند. کما اینکه این کار را می کند و می گوید اگر این بمباران و کشتار انجام نمی شد، جنگ جهانی دوم زمان بیشتری طول می کشید و انسان های بیشتری کشته می شدند. در حالیکه ادامه یافتن جنگ جهانی دوم در آن حالت که آلمان و ایتالیا شکست خورده بودند، بیش از آنکه برای مردم ضرری داشته باشد، برای نظامیان درگیر آمریکایی ضرر داشت. فلذا توجیه حقیقی، آن است که هزاران ژاپنی را کشتیم تا تعداد کمتری سرباز آمریکایی کشته شودو این قوانین هم پوششی حقوقی برای توجیه این اقدامات محسوب می شود.
2-سید حسن نصرالله در پاسخ موشک باران ها و بمباران های وحشیانه اسرائیل در جنگ 33 روزه تهدید به موشک باران حیفا کرد که در ابتدا اسرائیلی ها آن را بلوف شمردند ولی بعد از عملی شدن آن، باز به جنایاتشان ادامه دادند که سید حسن نصرالله تهدید به موشک باران ما بعد حیفا کرد که باز بلوف خوانده شد ولی در کمال ناباوری صهیونیست ها حزب الله مابعد حیفا را هم موشک باران کرد و مرحله آخر تهدید سید حسن، موشک باران مابعد مابعد حیفا بود که با اتمام جنگ، صهیونیست ها طعم فرود آمدن موشک در آنجا را نچشیدند.
*مترجم: احمد بابایی
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :
ترورهای نخبگان سوریه, فتنه سوریه, ,